گروه مترجمين ايران زمين

خانوم ها کليک نکنين !
فقط 18+ لطفا !!!
حرام
?C??-E?C??C-?C??-?E?C?

! یـــــــعنی میشه امتیاز بدی ؟؟ بشه چی میشه:دی
آپلودسنتر آپ98
۩۞۩ Lov3 ۩۞۩
In the Garden Of ur Heart plant naught but the of LOVE
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

(:Dدرباره اقا علي(کليک کن فوضول آپلودسنتر آپ98
پيوندها
فرشاد درک لاو
کل کل دختر پسرا(بدوبیا)
الهه عشق
♥ رویای خیالی ♥
عاشقانه
چرخ گردون
♣♣ رویای خیالی♣♣
Love Stroy
دختر شیطون
♣♣ دریچه احساس من ♣♣
اتیشپاره.............
سایت تخصصی هک WoW
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان Lov3 و آدرس f-l0v3-f.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 24
بازدید ماه : 183
بازدید کل : 64129
تعداد مطالب : 26
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


کد قفل راست کلیک


Top Blog
وبلاگ برتر در تاپ بلاگر


نويسندگان
Alireza

صفحات سايت
آپلودسنتر آپ98
فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
کلیک کن یه پولی بریز تو جیبمون :( مرسی
IMG4UP
شنبه 29 مهر 1391برچسب:, :: 23:27 :: نويسنده : Alireza


لمسِ تن تو
شهوت است و گناه
حتی اگر خدا عقدمان را ببندد....
داغیِ لبت ، جهنم من است
حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند...
هم آغوشی با تو ، هم خوابگیِ چرک آلودی ست
حتی اگر خانه ی خدا خوابگاهمان باشد.....
فرزندمان، حرام نطفه ترین کودک زمین است
حتی اگر تو مریم باشی و من روح القدس
خاتون من!
حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم ،
یک بوسه
یک نگاه حتی

حرامم باد !
اگر تو عاشق من نباشی...

 

 

 

جمعه 21 مهر 1391برچسب:عشق,عاشقانه,شعر عاشقانه,داستان زیبا, :: 5:10 :: نويسنده : Alireza

دلی که از بی کسی غمگین است،هر کسی را می تواند تحمل کند.هیچ ﮐس بد نیست.

دلی که در بی اویی مانده است،برق هر نگاهی جانش را می خراشد.

اما چه رنجی است لذت را تنها بردن و چه زشت است زیبایی را تنها دیدن و چه بدبختی آزار دهنده ای است تنها خوشبخت بودن!

در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است .....

 

 

 

چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 17:38 :: نويسنده : Alireza


بی‌وجودت ای پدر مهر و وفا از خانه رفت

قمری شیدای ما از بام این کاشانه رفت

تا که ما شیدای مهر آن پدر گشتیم او 

دل ز ما برکند و رخ برتافت چون پروانه رفت

ای فلک با من اگر مهر و وفا داری چرا 

مهر تابانم چنین از جمع ما بیگانه رفت

شادمان بودیم ما در سایه‌ی مهرش ولی 

قصه آخر شد سر آمد دور و این افسانه رفت

گوییا او با خدای خویش پیمان بسته بود 

دل برید از ما چنین و بر سر پیمانه رفت

ما همه مشتاق دیدار رخش بودیم و او 

رخ ز ما پوشید و اینسان عاشق و مستانه رفت

درشگفتم او چه از حق دید که‌اینسان با شتاب 

همچو دانایی که بگریزد ز هر میخانه رفت

شکر لله چون که عمری با خلوص و خیر بود 

عاقبت چون سرکشد این باده شکرانه رفت

تکیه‌گاه خانه‌ی ما بود اما عاقبت 

از میان خانه‌ی ما اُستُن حنانه رفت

همچنان «سیمرغ» زیر سایه‌ی آن دولتش

 

 

 

رنگ و رویی داشتیم آن دولت فرزانه رفت